شتر گاو پلنگ گوش دراز
مانی غریبی ( پنجشنبه 10/3/1386 :: ساعت 6:50 صبح)
من که اینجوری بودم. شما رو نمیدونم
میشستم درس بخونم ، طراحیم میگرفت (همون نقاشی کردن)
شروع میکردم به طراحی کردن آواز خوندنم میگرفت (همون جیغ و داد کردن)
میزدم زیر آواز وسطش میرفتم توی فکر فلان برنامه ی کامپیوتر و از این چیزا
خلاصه آخرش نه برنامه نویس شدم نه خواننده شدم نه طراح شدم نه درس خون
کارمند شدم.
همه ی آدمایی که به جایی میرسن وقتی روی یه چیزی تمرکز میکنن فقط به همون فکر میکنن
نتیجه گیری اخلاقی : ---------------------------------------------------------
دیروز نهم خرداد بود روزی که یه خریت تاریخی توی این روز انجام دادم (این نتیجه توی این متن مستتره؟)
اینا رو نوشتم فقط برای ریا !
از این که برام جشن تولد بگیرن بیزارم ولی چن روز پیش تولد بهزاد بود بهش سر بزنید.
کلمات کلیدی: